مهدی موعود (عج)

مهدی موعود (عج)

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
مهدی موعود (عج)

مهدی موعود (عج)

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

محبت به امام زمان(علیه السلام)

 

  محبت به امام زمان(علیه السلام)

 


یکی از وظایف ما این است که به امام زمان‏علیه السلام، مَحبّت داشته باشیم(6) به اندازه‏ای که به بچه‏هامان مَحبّت داریم، یا به قدر مَحبّتی که به رفقا و دوستان خود داریم به همان اندازه به حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه، محبت داشته باشیم.
یکی از آثار محبت قلبی این است که انسان در فِراقِ محبوبش غمناک می‏شود؛(7) مهموم و مغموم و گرفته و دل شکسته و متأثّر می‏شود. شما به خود نگاه کنید، آیا این در شما هست یا نه؟ آیا در فراق امام زمانتان مهموم و مغموم هستید و گاهی که فکرش را می‏کنید، به گریه می‏آیید که: چرا محبوب ما در دسترس ما نیست تا خدمتش برویم؟
از آثار دیگر مَحبّت این است که آدم دائم به یاد محبوبش است و دلش می‏خواهد اسم او را ببرد و از او یاد بشود و سخن گفته شود.(8)
حضرت یعقوب - که به یوسف مَحبت داشت - دلش می‏خواست دائماً اسم یوسف برده شود؛
اگر او را دوست بدارید، دلتان می‏خواهد دائماً اسم حضرت برده شود؛ جلال و شوکت و عظمتش به گوش مردم برسد تا مردم به او علاقه‏مند و مهربان شوند.
ترویج حضرت هم منحصر به زبان و قلم نیست؛ پول از همه بالاتر است.(9) روزهای جمعه، سفره پهن کنید؛ به نام امام زمان ارواحنا فداه. چند نفر را تحت عنوان دعای ندبه دعوت کنید. شیر و چای مفصلی بدهید و بعد از دعا، چاشتی بدهید تا یکی دو ساعت دیگر بحث امام زمان بشود. بعد ناهار بدهید. این خود، تعظیم و تجلیل امام زمان‏علیه السلام و تشویق مردم به ساحت ولایت آن بزرگوار است.
رابطه و پیوند به لفظ نمی‏شود که صرفاً بعد از نماز با انگشت، سه تا اشاره یکی به امام حسین، یکی به امام رضا و یکی به صاحب الزمان‏علیهم السلام بکنید و تمام شود. باید دل متوجه باشد. اگر دلت به طرف امام زمان رفته و پیوند خورده(10) که هیچ و اگر پیوند نخورده، برو برای خودت فکری بکن.
اگر می‏گویی قلبت با آن حضرت پیوند خورده است، آن را نشان بده. از کجای در و دیوارِ وجودت، تجلی امام عصر ارواحنا فداه نمایان شده است؟ از پولت؟ از قدمت؟ از قلمت؟ از زبانت؟ از کجا؟ اگر پیوند نگرفته است، در رفتارت تجدید نظر کن. دیگر آثار محبت، تشبُّهِ محبّ است به محبوبش.(11)
در زمان پیامبر شخصی بود که خیلی میل داشت اولین شخصی باشد که بر پیغمبر وارد شده است؛ هر روز که می‏آمد، می‏دید چند نفری در مسجد هستند و از این بابت غصه می‏خورد. یک روز صبح، زودتر حرکت کرد و به مسجد آمد. دید در مسیر، یک جای پا بیشتر نیست و آن جای پای پیغمبر است. آن را می‏شناخت (چون پای پیامبر قدری بزرگ‏تر بود، نمایان بود و افراد، می‏شناختند). خیلی خوشحال شد که امروز بعد از پیغمبر هیچ کس به مسجد نیامده و من اولین کسی هستم که به مسجد آمده‏ام. وقتی وارد مسجد شد، دید پیغمبر تشریف دارند و سلمان هم هست. گفت: سلمان، تو از آسمان آمدی؟
- خیر.
- دیشب در مسجد معتکف بودی؟
- خیر.
- چه گونه است که من اثر پایی جز اثر پا و کفش پیغمبر ندیدم؟
- بله درست است. من چون پیغمبر را خیلی دوست دارم، دلم می‏خواهد در همه چیز، خودم را شبیه پیغمبر کرده باشم؛ حتّی در قدم زدن. لذا مراقب بودم ببینم پیغمبر پای خود را کجا گذاشته‏اند؛ من هم همان جا بگذارم. این را می‏گویند مَحبّت.
بنابراین، یکی از آثار محَبّت تشبّه محب به محبوب است. اگر امام زمان‏علیه السلام را دوست‏داری چه شباهتی به او داری؟ امام زمان، شب‏ها بیدار است؛ شب زنده‏داری می‏کند؛ مشغول عبادت و بندگی است. شما شب‏ها چه قدر بیدار و مشغول عبادت هستید؟ چند شب تا صبح اِحیا و عبادت داشته‏اید؟ امام زمان تمام شب‏های دوره سال را به عبادت خدای متعال مشغول است. امام زمان دروغ نمی‏گوید؛ غیبت نمی‏کند؛ مال مردم نمی‏خورد؛ به نوامیس مردم خیانت نمی‏کند؛ به حقوق مردم تجاوز نمی‏نماید؛ به اموال مردم تعدی نمی‏کند.(12) خلاصه باید پاک شوید. اگر پاک شدید، شباهت و لیاقت و قابلیت پیدا خواهید کرد.
یکی از آثار انتظار فرج، همین پاک شدن است. کسی که منتظر ظهور امام زمان‏علیه السلام است، خودش را برای خدمتگزاری به آن حضرت پاک می‏کند تا هر لحظه‏ای که آقا آمد، او پاکیزه و نظیف، مهیای خدمت باشد؛ چون هر ساعتی ممکن است صدای آن حضرت بلند شود؛ زیرا «یُصْلِحُ اللّهُ أمْرَهُ فی لَیلةٍ»(13)؛ یعنی خداوند امر فرج و ظهور او را یک شبه اصلاح می‏فرماید. پس شیعه همیشه منتظر و مهیّاست.
امام صادق‏علیه السلام فرمودند: «منتظر فرج باشید، ورع، تقوی و پرهیزگاری داشته باشید و محاسن اخلاق.»(14)
انتظار فرج، با تقوی درست می‏شود نه با معصیت و پلیدی و کثافت روحی. پس انتظار فرج سبب و منشأ می‏شود که خود را پاک کنیم. 

میلاد حضرت زهرا(س)

 

هر دختری که ام امامت نمی شود

یا مادر پیمبر رحمت نمی شود

در مجمع خلایق حق فاطمه یکی است

    این وحدت است شامل کثرت نمی شود

آنجا که پای کفو علی هست در میان

هر دختری که لایق وصلت نمی شود

از اینکه آب مهریه ات بود روشن است

هر خانه ای که خانه رحمت نمی شود

فردا بیا که باز قیامت بپا کنی

ای بانویی که بی تو قیامت نمی شود

با اشتیاق سمت صراط آورید رو

زهرا بدون برگ شفاعت نمی شود

این سینه باز حال و هوای مدینه خواست

 یا رب دعای کیست اجابت نمی شود

فرا رسیدن سالروز میلاد دردانه پیامبر اسلام

صدیقه کبری فاطمه الزهرا (س)

و

روز مادر (روز زن)

به تمام عاشقان ولایت

تبریک می گوییم

رهنمودهایی در جهت انس وارتباط بیشتر با اقا امام زمان(عج)

 
 
 
 
 

رهنمودهای در جهت انس وارتباط بیشتر با اقا امام زمان(عج)

1- سلام روزانه بر امام زمان(ع) وائمه منتسب به هر روز ولعن بر ظالمین حقوق ایشان

2- خواندن دعای فرج(الهم کن لولیک) در قنوت نمازها

3- خواندن آیت الکرسی پس از هر نماز ودادن صدقه جهت سلامتی آقا امام زمان

4- خواندن دعای عهد جهت بیعت با امام زمان(عج)

5- دعای بسیار جهت تعجیل در ظهور اقا(واکثرالدعابتعجیل الفرج)

6- خواندن روزانه حداقل 10 آیه از قرآن وفرستادن روزانه بیش از 10صلوات همراه

 باو عجل فرجهم جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان (عج)

با توجه به این که مداومت روزانه در اعمال فوق کمتر از ربع ساعت به طول می انجامد

شایسته است هر محب وشیعه امام زمان(ع) خود را از این حداقل محروم نکند.

7- خواندن نماز اول وقت و دائم الوضو بودن

8- با توجه به عرضه شدن نامه اعمال خدمت امام زمان(ع) ترک معاصی وعمل به واجبات

9- خواندن زیارت ال یاسین-عاشورا وجامعه به نیابت از امام زمان (ع)

10- خواندن نوافل یومیه بخصوص نماز شب ونماز غفیله به نیابت از امام زمان(ع)

11- مانوس بودن با کتب ادعیه و تکالیف وآداب ماههای قمری

12- پایبندی و تقید به احکام فقهی بخصوص احکام موردنیاز عبادی وشغلی

13- مداومت در زیارت ماهانه قبور ائمه(ع) امام زادگان و علما و ارحام

14- احسان ونیکی کامل در حق والدین وجلب رضایت قلبی ایشان

15- انجام اعمال مستحبی فوق وکلیه اعمال مستحبی به نیابت از امام زمان (ع)

وهدیه ثواب آنها خدمت ایشان

16- تذکر و ترویج نام مبارک امام زمان (ع) وتشویق خانواده وجامعه به دعا بر

 تعجیل ظهور ایشان

همه هست آرزویی که ببینند از تو رویی

 

                                              چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

کرامت عجیب

کرامت عجیب

علامه مجلسى رضوان الله علیه در بحار فرموده: بعضى از افاضل موثق به من جریانى از «بحرین» نقل کرد و گفت که آنرا از شخصى موثق و قابل اعتماد نقل مى‏کند و آن این که: روزگارى که بحرین تحت ولایت افرنج - ظاهراً استعمار انگلیس - بود، یک نفر ناصبى و دشمن اهل بیت را به حکومت آنجا گذاشته بودند، او وزیرى داشت ناصبى‏تر از خود و از اهل بحرین هر که در مذهب شیعه بود بشدت دشمن مى‏داشت و در کشتن و ضرر زدن به آنها کوتاهى نمى‏کرد.
آن وزیر روزى به کاخ والى آمد، انارى را به والى نشان داد که در پوست آن بطور طبیعى نوشته شده بود: «اله الاالله، محمد رسول الله، ابوبکر و عمر و عثمان، على خلفاء رسول الله» والى دید که این کار بشر نیست و بطور طبیعى در انار روییده است گویى در سنگى حکاکى کرده‏اند، خطوط گود رفته کاملاً مشخص بود .
والى به وزیر گفت: این بهترین دلیل و قویترین حجت بر بطلان مذهب رافضیهاست، نظرت در این باره چیست؟ گفت: اصلحک الله اینها مردمان متعصبى هستند که براهین را قبول ندارند، بهتر است که بزرگان آنها را احضار کرده و این انار را به آنها نشان دهى، اگر قبول کرده به مذهب ما برگشتند ثواب آن مال شما خواهد بود وگرنه میان سه چیز مخیرشان کن: یا مانند یهود و نصارى جزیه بدهند و در مذهب خود بمانند و یا جوابى براى این دلیل پیدا کنند، یا مردانشان را بکش، زنان و فرزندانشان را اسیر کن و اموالشان را بعنوان غنیمت ضبط فرما.
والى این رأى را پسندید، دستور داد علماء و افاضل و برزگان شیعه را احضار کردند، پس از حضور، انار را به آنها نشان داد و گفت: اگر جواب کافى از این کار خدایى که دست بشر در آن کار نکرده است، بیاورید هیچ وگرنه همچون کفار جزیه خواهید داد و یا خودتان مقتول، زنان و اطفالتان اسیر و اموالتان بغنیمت گرفته خواهد شد.
آنها از این جریان غرق در حیرت شده و جوابى نداشتند، قیافه‏هایشان متغیر و بدنشان به لرزه افتاد، بزرگانشان گفتند: ایها الامیر !سه روز به ما مهلت دهید، شاید بتوانیم جواب کافى پیدا کنیم که راضى بشوید و گرنه اختیار در دست شماست، حاکم سه روز به آنها مهلت داد.
آنها ترسان و لرزان از حضور حاکم بیرون آمدند، در مجلس مشورتى که ترتیب دادند رأیشان بر آن شد که از میان خود ده نفر از صلحاء و زهاد انتخاب کردند، آنها نیز از میان خویش سه نفر را برگزیدند که هر یک در یک شب به صحرا رفته و عبادت کند و گریه و زارى نماید و به امام زمان صلوات الله علیه استغاثه کرده و دواى درد را از او بخواهد، شاید آن حضرت از این پیشامد وحشتناک نجاتشان بدهد. 

 


شب اول یکى از آنها تا به صبح نالید، استغاثه 
 و عبادت و گریه کرد، امام نتیجه‏اى عاید نشد، صبح دست خالى به نزد آنها برگشت، شب دوم، که نوبت دومى بود باز خبرى نشد و این براضطراب و نگرانى آنها افزود.
شب سوم نوبت یک نفر متقى و فاضل بود به نام محمد بن عیسى، او پاپیاده، سرش باز به صحرا رفت، شبى بود ظلمانى، دعا کرد، گریه و زارى نمود، به خداوند در خلاص شدن آن مؤمنان توسل کرد و کشف آن بلا را خواست و به صاحب الزمان صلوات الله علیه استغاثه نمود.
در آخر شب مردى را دید که خطاب به او فرمود: یا محمد بن عیسى! چرا تو را در این حال پریشان مى‏بینم، چرا به این بیابان آمده‏اى؟ گفت: اى مرد! مرا به خود واگذار، من براى پیشامد بزرگى به این صحرا آمده‏ام، آن را جز به امام خود نخواهم گفت. و شکایت نخواهم کرد مگر بر کسى که قدرت رفع گرفتاریم را داشته باشد.
آن شخص گفت: یا محمد بن عیسى! من صاحب الامر هستم، حاجتت را بگو. گفت: اگر امام زمان باشى، احتیاج به شرح حاجت نیست، خودت مى‏دانى. فرمود: آرى، آمده‏اى تا براى آن انار و آنچه در روى آن نوشته شده و درباره تهدید امیر چاره‏اى پیدا کنى.
محمد بن عیسى گوید: چون این را شنیدم به طرف آن بزرگوار رفتم و گفتم: آرى، مولاى من! مصیبت ما را مى‏دانى، تو امام ما، پناه ما، و قادر بر چاره بلاى مایى، امام صلوات الله علیه فرمود: یا محمد بن عیسى! وزیر لعنه الله در خانه‏اش درخت انارى دارد چون انار بار داد قالبى بشکل انار از گل فراهم آورد و آن را نصف کرد و در درون هر یک مقدارى از آن نوشته را بشکل برجسته‏اى نوشت، و آن رابر روى انار گذاشت و بست، با بزرگ شدن انار این خطوط در آن اثر کرد و به این صورت درآمد.
فردا چون پیش والى رفتید، بگو: جواب آورده‏ام ولى در خانه وزیر خواهیم گفت: چون به خانه وزیر رفتید به طرف راست نگاه کن، غرفه‏اى خواهى دید، به والى بگو: جواب را در غرفه خواهم گفت. خواهى دید که وزیر از این کار امتناع مى‏کند، ولى تو اصرار کن که حتماً جواب در آن جا خواهد بود. چون وزیر بالا رفت تو هم با او بالا برو و نگذار او بتنهایى برود و چون داخل غرفه شدى تاقچه‏اى خواهى دید که در آن کیسه سفیدى هست، آن را بگیر و خواهى دید که قالب انار درآن است .
"آن را پیش والى بگذار و انار را در آن جاى بده تا حقیقت روشن شود و نیز اى محمد بن عیسى! به والى بگو: ما معجزه دیگرى داریم و آن این که این انار در درون آن جز خاکستر و دود نیست، اگر مى‏خواهى بدانى به وزیر بگو: آن را بشکند، چون بشکند خاکستر و دود، صورت و ریش او را خواهد گرفت .
محمد بن عیسى با شنیدن این خبر شاد شد، دستهاى مبارک امام صلوات الله علیه را بوسید و با شادى و بشارت برگشت. چون صبح شد پیش والى رفتند، فرموده‏هاى امام را مو بمو عمل کرد، جریان همان طور شد که آن حضرت فرموده بود، والى گفت: اینها را از کجا دانسته‏اى؟ گفت: امام زمان ما به من خبر داد که حجت خدا بر ماست. گفت: امام شما کدام است؟ او همه امامان را بر شمرد تا به امام عصر (ع) رسید، والى گفت: دستت را براى بیعت باز کن، «فَأَنَا اشهد ان لااله‏الاالله و ان محمداً عبده و رسوله و ان الخلیفة بعده بلافصل امیرالمؤمنین على (ع)» آنگاه به همه امامان اقرار کرد و ایمانش خوب شد، و فرمود وزیر را بکشتند و از اهل بحرین اعتذار کرد و با آنها خوبى کرد.ناقل قضیه گفت: این قصه نزد اهل بحرین مشهور و قبر محمد بن عیسى نزد آنها معروف است .1
---------------

1- بحار الانوار: 52 ص 178.